مشاوره کسب و کار آکو

همیشه و همه جا در کنار شما هستیم با مشاوره کسب و کار آکو

مشاوره کسب و کار آکو

همیشه و همه جا در کنار شما هستیم با مشاوره کسب و کار آکو

استارتاپ های مهم خارجی

اگر به دنبال الهام گرفتن از کارآفرینی برای بهبود موفقیت استارتاپ خود هستید، در جای درستی هستید.یکی از بهترین راه‌ها برای ایجاد انگیزه برای راه‌اندازی استارت‌آپ ، الهام گرفتن از داستان‌های موفق‌ترین استارت‌آپ‌ها است. ما چند استارتاپ معروف را گردآوری کرده ایم که امروز به شما انگیزه می دهند تا کارآفرین شوید!

 

 

داستان های موفق ترین استارت آپ ها

همانطور که بسیاری از کارآفرینان می توانند به شما بگویند، راه رسیدن به یک استارتاپ موفق همیشه آسان نیست . این بنیانگذاران هرکدام مسیر منحصر به فرد خود را برای موفقیت استارتاپ دارند که شامل شکست و پیروزی می شود تا شما از آنها یاد بگیرید و رشد کنید. به خواندن ادامه دهید تا درباره شرکت های نوآوری که صنایع آنها را مختل کردند بیشتر بدانید.

استارتاپ های مهم خارجی

1. Airbnb

یکی از الهام‌بخش‌ترین داستان‌های موفقیت استارت‌آپ، بدون شک Airbnb است. بنیانگذاران برایان چسکی و جو گبیا برای اولین بار این سایت را در سال 2007 راه اندازی کردند، زمانی که این زوج پس از مهاجرت اخیر از نیویورک به سانفرانسیسکو، متوجه هجوم بازدیدکنندگان به شهر در طول کنفرانس طراحی صنعتی و کمبود هتل های موجود شدند. نیازی به گفتن نیست، آنها این را فرصتی برای به دست آوردن پول نقد اضافی با اجاره فضای خود دیدند و مفهوم Airbnb متولد شد.

با این حال، Airbnb یک شبه موفقیت آمیز نبود. سال‌ها طول کشید تا بنیانگذاران Airbnb بودجه دریافت کنند و حتی بیشتر طول کشید تا به سودی دست یابند که نیاز به انعطاف‌پذیری و کمی تلاش جانبی برای گذران زندگی داشت. امروزه Airbnb نزدیک به 3.4 میلیارد دلار ارزش دارد و گواهی بر مفهوم پایبند ماندن به یک ایده عالی است. Airbnb به ما نشان می دهد که ایده های عالی اغلب شامل جستجوی راه حلی برای یک مشکل مشترک است.

 

استارتاپ های مهم خارجی

۲. اینستاگرام

از طرف دیگر اینستاگرام از همان ابتدا رشد سریعی را تجربه کرد. بنیانگذار کوین سیستروم اینستاگرام، اپلیکیشن اشتراک گذاری عکس را با نام Burbn راه اندازی کرد و در یک روز 25000 کاربر به خود اختصاص داد. این تا حدی به دلیل این واقعیت است که Systrom توانست در اوایل راه‌اندازی برنامه، سرمایه‌گذاری خطرپذیر را تامین کند. علاوه بر این، ویژگی اشتراک‌گذاری عکس در آن زمان منحصر به فرد و هیجان‌انگیز بود، زیرا بسیاری از برنامه‌ها بیشتر بر روی اشتراک‌گذاری مکان تمرکز داشتند.

موفقیت واقعی زمانی حاصل شد که استارت‌آپ مدل کسب‌وکار را تغییر داد و نام خود را به اینستاگرام تغییر داد و برای iOS راه‌اندازی کرد. اینستاگرام پس از آن در هفته اول 100000 کاربر و کمتر از دو ماه بعد یک میلیون کاربر به دست آورد. کاری که اینستاگرام به درستی انجام داد این بود که یک عنصر گمشده در برنامه‌های رسانه‌های اجتماعی آن زمان را تشخیص داد و مدل کسب‌وکار را برای دسترسی به بازار بزرگ‌تر چرخاند.

 

استارتاپ های مهم خارجی

3. Mailchimp

هدف Mailchimp ، در کمال تعجب، لزوماً دستیابی به رشد عظیمی نبود که به دست آورده است – فقط کمک به مشتریان خود با ارائه خدمات مورد نیاز آنها بود. بنیانگذاران، بن چستنات و دن کورزیوس، در حال راه اندازی یک کسب و کار طراحی وب بودند که چندین مشتری در مورد اینکه چگونه می توانند بازاریابی ایمیلی را در وب سایت خود بگنجانند، جویا شدند.

پس از استفاده از کد قدیمی که یکی از بنیانگذاران برای پروژه قبلی توسعه داده بود، آنها توانستند Mailchimp را به عنوان یک پروژه جانبی ایجاد کنند که در نهایت به تلاشی به ارزش تقریبی 4.2 میلیارد دلار تبدیل می شود. انتخاب وقف خود به پروژه جانبی خود، Mailchimp، به دلیل عدم اشتیاق به کسب و کار قبلی و تمایل به کمک به کسب و کارهای کوچک برای موفقیت بود. واضح است که این تفکر نتیجه داد.

استارتاپ های مهم خارجی

 

۴. اوبر

داستان موفقیت اوبر پر از رشد سریع، بحث و جدل و الهام برای کارآفرینان جدید و با تجربه است. ایده Uber، اپلیکیشن محبوب اشتراک‌گذاری سواری، توسط تراویس کالانیک و گرت کمپ، دو بنیانگذار استارت‌آپ موفق قبلی، در سال 2008 ایجاد شد. هنگامی که این زوج نتوانستند یک تاکسی در یک شب زمستانی در پاریس پیدا کنند، راه‌حلی برای مشکل خودشان: امکان سفارش سواری از تلفن شما.

Uber Technologies به طور رسمی در سال 2009 تاسیس شد و به سرعت تبدیل به با ارزش ترین استارت آپ جهان شد. در حال حاضر، این شرکت چندین رقیب خود را در صنایع مختلف مانند Lime و Postmates خریداری کرده است. چیزی که به عنوان راه حلی برای یک مشکل گسترده آغاز شد، به معدن طلای مطلق برای کارآفرینانی تبدیل شد که آن را به وقوع پیوستند.

استارتاپ های مهم خارجی

۵. پینترست

مثال بعدی در لیست استارت آپ های موفق ما، Pinterest است . برخلاف بسیاری از شرکت‌های استارت‌آپ، پینترست برای جذب کاربران باهوش فناوری متولد نشده است. Pinterest برای استفاده توسط همه و همه ایجاد شده است – بدون نیاز به اقامت در دره سیلیکون. اما بنیانگذاران بن سیلبرمن، ایوان شارپ و پل اسکیرا به همین جا بسنده نکردند. Pinterest به دلیل تمرکز بر ایجاد تجربه برای کاربران فعلی و ایجاد یک تجربه کاملاً منحصر به فرد در رسانه های اجتماعی، به یک شرکت 11 میلیارد دلاری تبدیل شد.

در ابتدا، Pinterest یک پلت فرم فقط دعوت بود. این انحصار به شرکت اجازه داد تا در ایجاد تجربه ای که کاربران به دنبال آن بودند، پیشرفت کند. بن سیلبرمن حتی تا آنجا پیش رفت که شماره تلفن شخصی خود را در اختیار کاربران قرار داد تا بتوانند روز یا شب در مورد سایت با او تماس بگیرند. واضح است که این فداکاری نتیجه داد. پینترست هنوز یک پلتفرم منحصر به فرد (و پرسود) است که به جای به روز رسانی های زندگی که آنها را به طور مداوم از رقبا متمایز می کند، بر اشتراک گذاری، ذخیره و سازماندهی علایق تمرکز دارد.

استارتاپ های مهم خارجی

6. ShoeDazzle

ShoeDazzle توسط کیم کارداشیان، برایان لی، رابرت شاپیرو و ام.ال.لی تاسیس شد. علیرغم لیست پر ستاره بنیانگذاران این استارتاپ، زمانی این شرکت از نظر بسیاری یک استارتاپ شکست خورده به حساب می آمد. علیرغم موفقیت اولیه آنها، با گزارش یک میلیون کاربر به سرویس اشتراک کفش خود، این برند در تلاش برای چرخاندن تجارت با فعالیت به عنوان یک سایت تجارت الکترونیک، راه خود را گم کرد و مدل اشتراک اصلی خود را کنار گذاشت.

حتی پس از تلاش ناموفق برای بازگرداندن یک نسخه جزئی از مدل اشتراک، شرکت همچنان مشتریان خود را از دست داد و موجودی بیش از حد، چالش دیگری را ایجاد کرد. در نهایت، این شرکت توسط رقیب JustFab به مبلغ نامشخصی خریداری شد. آن‌ها کسب‌وکار را به مدل اشتراک اصلی خود بازگرداندند و آنچه را که به نظر یک کسب‌وکار شکست خورده به نظر می‌رسید یک بار دیگر به یک شرکت موفق تبدیل کردند.

استارت آپ های مد بیشتری را برای دنبال کردن کشف کنید.

شرکت

استارتاپ های مهم خارجی

۷. پاندورا

Pandora، سرویس پخش رادیویی، بر اساس پروژه ژنوم موسیقی موسس تیم وسترگرن و اشتیاق شدید به موسیقی توسعه یافته است. تجربه وسترگرن به عنوان یک نوازنده دوره گرد و آهنگساز فیلم داستانی منجر به دو درک شد که پروژه ژنوم موسیقی و رادیو پاندورا را به وجود آورد: اینکه تعداد زیادی از کنش های موسیقایی کشف نشده وجود داشت و نیاز به فناوری برای ایجاد پروفایل های موسیقی مبتنی بر آن وجود داشت. در ترجیحات شخصی

با این حال، دریانوردی نرم نبود. علیرغم دریافت بودجه قابل توجه در ابتدا، این پروژه با چندین دست اندازها در جاده مواجه شد که منجر به نزدیک به دو سال حقوق نگرفتن کارمندان، 11 کارت اعتباری حداکثر، 500000 دلار بدهی شخصی و پنج شکایت از کارکنان شد. با این حال، این داستان پایان خوشی دارد. همه اختلافات در نهایت حل شد و حقوق کارکنان دریافت شد. راه اندازی Pandora موفقیت آمیز بود و در نهایت توسط هلدینگ Sirius XM به مبلغ 3.5 میلیارد دلار خریداری شد.

۸. مربع

مانند بسیاری از استارت آپ های موفق جهان، Square نیز برای حل یک مشکل کوچک ساخته شد. یکی از بنیانگذاران، جیم مک‌کلوی ، نتوانست فروش 2000 دلاری ظروف شیشه‌ای دست ساز خود را تکمیل کند، زیرا قادر به پذیرش کارت اعتباری نبود. با کمک یکی از بنیانگذاران جک دورسی (همچنین بنیانگذار توییتر)، این زوج یک سیستم میکرو POS با کاربری آسان را توسعه دادند که می‌توانست به همه جا برود و توسط هر کسی استفاده شود.

اسکوئر در حالی که از نظر کسب سود راهی نسبتا پر دست انداز بوده است، با نوآوری مستمر، ارائه ابزارهای مفید به بازرگانان و دسترسی به بازارهایی که هنوز استفاده نشده اند، در صدر قرار گرفته است.

استارت آپ های فین تک بیشتری را برای دنبال کردن کشف کنید .

استارتاپ های مهم خارجی

استارتاپ های مهم خارجی

۹. WhatsApp

واتس اپ، برنامه پیام کوتاه محبوب برای ارتباط افراد در نقاط مختلف جهان، شروع از یک مکان غیرمنتظره – ورزشگاه. هنگامی که یان کوم، بنیانگذار واتساپ، هنگام حضور در باشگاه از تماس های از دست دادن ناامید شد، او و بنیانگذارش برایان اکتون، واتس اپ را توسعه دادند تا به کاربران اجازه دهد با به روز رسانی وضعیت خود، زمان دریافت تماس را مشخص کنند.

چیزی که داستان Whatsapp را منحصر به فرد می کند این است که بنیانگذاران آن قصد ایجاد یک کسب و کار را نداشتند و مطمئناً هرگز انتظار نداشتند کسب و کاری را راه اندازی کنند که به همان اندازه موفق باشد. آنها به سادگی می خواستند یک محصول مفید برای مصرف کنندگان ایجاد کنند که به یک تجارت 5.5 میلیارد دلاری تبدیل شد.

استارتاپ های مهم خارجی

استارتاپ های مهم خارجی

استارتاپ های مهم خارجی

۱۰. نتفلیکس

نتفلیکس که در اصل یک سرویس DVD کرایه از طریق پست بود که مشتریان را ملزم به پرداخت برای هر اجاره می کرد، اکنون بیش از 30 میلیارد دلار ارزش دارد و نمونه درخشانی است از اینکه چگونه چرخش یک مدل کسب و کار می تواند مسیر یک شرکت را به شدت تغییر دهد. نه تنها این، زمانی که نتفلیکس شروع به کار کرد، آنها یکی از اولین کسانی بودند که خدمات اجاره DVD را ارائه کردند که محصول را مستقیماً درب منزل مشتری ارسال می کرد.

این شرکت سهم عادلانه خود را از حوادث ناگوار و جنجال داشته است. با این حال، انعطاف پذیری آن گواهی بر ماهیت تجارت باهوش رهبران آن است. چرخش از DVD از طریق پست برای ایجاد محتوای برنده جوایز و حفظ یک مسیر ثابت در میان تعداد زیادی از رقبا به نتفلیکس اجازه داد تا خود را به عنوان غول رسانه‌ای پیشرو تثبیت کند.

۱۱. لیفت

بنیانگذاران Lyft، لوگان گرین و جان زیمر، این پلتفرم را در سال 2012 درست به عنوان خدمات شرکت موجود خود، Zimride ایجاد کردند. Zimride یک شرکت کارپولینگ بود که به سفرهای بین شهری بین شهری کمک می کرد. Lyft در ابتدا قرار بود به عنوان یک سرویس کارپولینگ مورد تقاضا باشد. با این حال، آنها به سرعت متوجه شدند که فرصت بسیار بزرگتری در بازار اشتراک سواری وجود دارد.

در حالی که اوبر در زمان راه اندازی Lyft در بسیاری از شهرها تأسیس شده بود، آنها توانستند با تمرکز بر تجربه مشتری خود به سرعت سهم بازار را به دست آورند. آنها چیزهایی مانند سواری رایگان برای کاربران جدید و ارتباط شخصی تر با رانندگان خود ارائه کردند. Lyft نمونه کاملی از شرکتی است که از قبل ایده‌ای موفق داشت و کمی تغییر کرد تا به موفقیت امروزی تبدیل شود.

 

۱۲. اسپیس ایکس

ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان است و همیشه شیفته سفرهای فضایی بین کهکشانی بوده است. در سال 2002، او SpaceX را با هدف مقرون به صرفه تر کردن سفرهای فضایی به منظور استعمار مریخ تأسیس کرد.

SpaceX فوق العاده موفق بوده است، اما همیشه آسان نبوده است. علاوه بر پرتاب های موشکی ناموفق متعدد، این شرکت انتقادات عمومی را نیز دریافت کرده است. این شرکت در ابتدا برای سه پرواز راکتی تأمین مالی شد که همه آنها با 100 میلیون پول خود ماسک تأمین شد و پس از سقوط همه آنها، ایلان دوباره بودجه چهارمین راکت را به تنهایی تأمین کرد. موفقیت اسپیس ایکس درسی از عزم و جاه طلبی است که توسط بسیاری از بزرگ ترین کارآفرینان جهان قابل مقایسه نیست.

استارت آپ های فضایی بیشتری را برای دنبال کردن کشف کنید .

۱۳. شرکت صادق

The Honest Company که در سال 2011 توسط جسیکا آلبا ایجاد شد، یک شرکت کالاهای مصرفی است که بر روی محصولات سازگار با محیط زیست و ایمن برای خانه تمرکز دارد.

آلبا این شرکت را پس از به دنیا آوردن اولین فرزندش راه اندازی کرد و در تلاش بود تا محصولات ایمن و طبیعی کودک را پیدا کند. او به سرعت متوجه شد که در بازار این نوع محصولات خلاء وجود دارد و تصمیم گرفت آن را پر کند. شرکت Honest اکنون یک تجارت میلیارد دلاری است و الهام بخش شرکت های دیگر برای ورود به بازار سازگار با محیط زیست است.

استارت‌آپ‌های زیبایی پاک بیشتری را برای دنبال کردن کشف کنید .

استارتاپ های مهم خارجی

استارتاپ های مهم خارجی

۱۴. فیس بوک

مارک زاکربرگ فیسبوک را در سال ۲۰۰۴ زمانی که دانشجوی هاروارد بود ایجاد کرد. او در ابتدا این سایت را به عنوان راهی برای ارتباط دانش آموزان با یکدیگر ایجاد کرد، اما به سرعت بسیار بیشتر از آن شد. فیس بوک در حال حاضر یکی از محبوب ترین وب سایت ها در جهان است و نحوه ارتباط و ارتباط ما با یکدیگر را تغییر داده است.

اگرچه فیس‌بوک ممکن است موفق‌ترین استارت‌آپ از نظر مالی نباشد، اما مطمئناً یکی از تأثیرگذارترین استارت‌آپ‌ها است. این شرکت در برخی از بزرگترین رویدادهای تاریخ اخیر نقش داشته است و افراد از سراسر جهان را به هم متصل کرده است.

15. Doordash

یک لحظه غیرمنتظره لامپ همان چیزی است که Doordash را تبدیل به یک سرویس تحویل غذای موفق امروزی کرد. زمانی که بنیانگذاران در حال کار برای ساختن فناوری‌هایی بودند که از طریق یک اپلیکیشن به کسب‌وکارهای کوچک کمک می‌کرد، یک صاحب کسب‌وکار کوچک به آن‌ها کمک کرد ایده‌ای را ایجاد کنند که پایه و اساس کسب‌وکارشان خواهد شد: کسب‌وکارهای کوچک زیرساختی برای تکمیل تحویل‌هایی که دریافت می‌کردند را نداشتند. به صورت روزانه

Doordash که در ابتدا Palo Alto Delivery نام داشت، با بنیانگذاران شروع شد که سفارشات خود را به دانشجویان در محوطه دانشگاه تحویل می دادند. امروز، ارزش بازار فعلی Doordash 42.7 میلیارد دلار است و Doordash خدمات تحویل را در 50 ایالت ارائه می دهد.

16. Patrón Spirits & John Paul Mitchell Systems

استارتاپ های مهم خارجی

جان پل دجوریا، بنیانگذار برند تکیلا Patrón Spirits و برند مراقبت از مو John Paul Mitchell Systems، پیشینه ای را که از یک تاجر بسیار موفق و تاجر صنعت انتظار دارید را ندارد. دیجوریا که قبلاً در یک باند خیابانی بود و در ماشینش زندگی می‌کرد، دایره‌المعارف‌ها را خانه به خانه می‌فروخت و بطری‌های شیشه‌ای را برای سپرده‌گذاری پس می‌داد.

زمانی که او در حالی که در ماشینش زندگی می کرد، John Paul Mitchell Systems را تأسیس کرد، این کار با آرایشگر پل میچل و تنها 700 دلار وام بود. امروز، کارآفرین 4 میلیارد دلار ارزش دارد و به عنوان نمادی از خودساخته بودن، انعطاف پذیر بودن و همیشه باور به خود عمل می کند.

۱۷. لینکدین

این به کسب و کار کمک می کند که از قبل ایده ای از موفقیت ایجاد یک شرکت داشته باشید که بتواند نحوه عملکرد جهان را تغییر دهد. این دقیقا همان چیزی است که لینکدین در سال ۲۰۰۲ توسط رید هافمن و اعضای موسس پی پال ایجاد شد. این سایت به عنوان راهی برای ارتباط حرفه ای های تجاری راه اندازی شد و اکنون به یکی از بزرگترین سایت های شبکه اجتماعی با بیش از ۶۰۰ میلیون کاربر تبدیل شده است.

در حالی که لینکدین ممکن است به اندازه برخی دیگر از استارتاپ های موجود در این لیست جذاب نباشد، اما نمونه کاملی از شرکتی است که با چشم اندازی روشن ایجاد شده و آن چشم انداز را به خوبی اجرا کرده است.

استارتاپ های مهم خارجی

۱۸. اسپانکس

بعدی در لیست نمونه های شرکت نوپا موفق Spanx است. در سال 1998، سارا بلیکلی در حال فروختن دستگاه‌های فکس خانه به خانه بود که از خطوط آزاردهنده شورت خسته شده بود. یک سکته مغزی نابغه باعث شد بلیکلی پاهای جوراب شلواری خود را ببرد و در آن زمان بود که ایده ایجاد Spanx متولد شد. پس از اینکه اپرا وینفری به عنوان محصول مورد علاقه اش لقب گرفت، شرکت پس از تایید او منفجر شد و بلیکلی را به عنوان جوان ترین میلیاردر زن خودساخته در ایالات متحده به موفقیت رساند. اثبات اینکه حل یک مشکل شخصی با راه حلی نوآورانه می تواند منجر به کسب و کار بسیار موفقی با سخت کوشی کافی شود.

استارتاپ های مهم خارجی

۱۹. وردپرس

Matt Wullenweg Automattic را راه‌اندازی کرد که در غیر این صورت به عنوان پلتفرمی که وردپرس را میزبانی می‌کند، زمانی که تنها 20 سال داشت شناخته می‌شود. Wullenweg از ترک تحصیل تا موسس استارت‌آپ فناوری سانفرانسیسکو بسیار موفق، تجربه لازم برای تحقق اهداف خود را با کار به عنوان کدنویس برای یک پلتفرم وبلاگ نویسی منبع باز به دست آورد. وقتی توسعه‌دهنده اصلی آن را ترک کرد، Wullenweg وارد این نقش شد که او را به مسیر درستی سوق داد تا از حرفه‌اش حمایت کند و در نهایت به وردپرس منتهی شود.

بزرگترین درس از تجربه Wullenweg این است که همه داستان های موفقیت بعد از کالج شروع نمی شوند. برخی از آنها با تجربه و پشتکار ممکن می شوند، که حتی برای یک جوان 20 ساله، ممکن است منجر به موفقیت یک میلیارد دلاری شود.


منبع:  مشاوره کسب و کارآکو

کوچینگ کسب و کار چیست

کوچینگ کسب و کار چیست؟

کوچینگ کسب و کار برای مدیران عامل و صاحبان مشاغلی که می خواهند خود و شرکت هایشان را ارتقا دهند به یک روش رایج و مهم تبدیل شده است. با این حال، بسیاری از رهبران کسب و کار به درستی درک نمی کنند که مربیگری در واقع چیست . به طور خلاصه، کوچینگ کسب و کار یک رابطه مشترک بین صاحب یا مدیر عامل کسب و کار و یک مربی حرفه ای است که هدف آن توسعه استراتژیک یک کسب و کار موفق است. و مربی کسب و کار چه می کندنقش یک مربی – به طور کلی، اما به ویژه همانطور که در EMyth می بینیم – این است که به شما کمک کند چشم اندازی برای کسب و کار خود طراحی کنید که با ارزش های شما و اهدافی که برای زندگی خود دارید هماهنگ باشد. با در دست داشتن این چشم انداز، آنها راهنمایی، پشتیبانی و مسئولیت پذیری لازم برای تعیین و حرکت در اهداف خود را به شما ارائه می دهند و به شما این امکان را می دهند که کسب و کار خود را از جایی که هست به جایی که می خواهید ببرید.

کوچینگ کسب و کار چیست؟

 

چرا به مربی کسب و کار نیاز دارید؟

استخدام یک مربی کسب و کار به معنای استخدام یک مشاور کم توان یا یک مشاور خاص صنعت نیست که وارد شود و تجارت شما را تعمیر کند. و افراد زیادی وجود دارند که خود را مربی کسب و کار می نامند که هیچ اعتبار حرفه ای یا انجمن واقعی ندارند. دشوار است که بدانیم به چه کسی باید اعتماد کرد – نه صرفاً در مورد روش‌شناسی یا کیفیت آموزش آنها، بلکه از نظر رویکرد آنها به تجارت و زندگی به طور کلی. کار با یک مربی یک تعامل عمیقا شخصی است. و در برخی سطوح، شما در حال خرید آنها هستید که چه کسانی هستند و چرا آنها کاری را که انجام می دهند انجام می دهند.

از سال ۱۹۷۷، زمانی که مایکل ای. گربر، بنیانگذار ما، مربیگری کسب و کار مدرن را تأسیس کرد ، به ده ها هزار مالک کمک کرده ایم تا کسب و کار خود را با رویکرد منحصر به فرد و اثبات شده خود تغییر دهند. ما می دانیم که چه چیزی لازم است: یک مشارکت قابل اعتماد و یک نقشه راه استراتژیک که برای سیستماتیک کردن هر حوزه از تجارت شما کار می کند.

در اینجا چیزی است که باید از یک تجربه مربیگری کسب و کار انتظار داشته باشید: 

کوچینگ کسب و کار چیست؟

یک مشارکت قابل اعتماد

کوچینگ کسب و کار مشاوره نیست و درمان نیست. یکی از تصورات غلط رایج این است که مربیان کسب و کار بیشتر شبیه مشاور عمل می کنند و کار توسعه کسب و کار شما را برای شما انجام می دهند – آنها این کار را نمی کنند. مربیان به تعیین جهت، و ارائه بازخورد، ابزار، راهنمایی و دیدگاه کمک می کنند. آنها همچنین یک عامل مسئولیت پذیری هستند، چیزی که به نظر ما چیزی است که اکثر صاحبان مشاغل به آن نیاز دارند – کسی که به آنها کمک کند تا روی اهداف خود متمرکز بمانند.

یک مربی خوب کسب و کار به سادگی به شما نمی گوید که چه کاری انجام دهید یا بدون بازخورد گوش دهید. یک مربی خوب کسب و کار کسی است که می توانید به او اعتماد کنید—کسی که توانایی تشخیص مسائل خاص و سیستماتیک در کسب و کار شما را دارد و می داند که شما باید خودتان راه حل ها را پیاده سازی کنید تا به نتایج واقعی برسید.

شنونده خوب بودن و باهوش بودن در مورد تجارت از ویژگی های کلیدی هر مربی است. آنها نمی توانند به شما کمک کنند مگر اینکه بفهمند چه چیزی یک تجارت خوب را خوب می کند—و یک تجارت عالی را عالی می کند. و برای اینکه واقعاً یک شریک باشند، باید به مردم اهمیت دهند و بخواهند شما را بشناسند تا بتوانند بفهمند که چرا شما در وهله اول وارد تجارت شدید.

مربیان بزرگ صبور هستند. وظیفه آنها این است که به شما کمک کنند تا مشخص کنید چه اتفاقی باید بیفتد، اما آنها منتظر هستند تا شما این اقدامات را انجام دهید. و البته پای شما را روی آتش روی اهدافتان نگه می دارند. یک مربی عالی بر اساس یک قانون زندگی می کند: شما از قبل عنصر اساسی برای متحول کردن کسب و کار خود را دارید – توانایی تغییر نحوه ارتباط خود با آن.

کوچینگ کسب و کار چیست؟

کنجکاوی و شجاعت از مربی شما

یک مربی بزرگ به همان اندازه از کنجکاوی و شجاعت برخوردار است. آنها از کنجکاوی خود استفاده می کنند تا به هر گوشه از کسب و کار شما نگاه کنند تا علت اصلی گیر افتادن یا راکد ماندن چیزها را بیابند . یک مربی بزرگ سوالات درست را در لحظات مناسب می پرسد – کاری که فقط در صورت داشتن آموزش و تجربه می تواند انجام دهد. و یک مربی کسب‌وکار بزرگ شجاعت این را دارد که با شما صادق باشد: آنها می‌دانند که شما باید حقیقت را بشنوید (حتی اگر کمی نیش بزند)، یا قبل از اینکه وارد عمل شوید، مکث کنید و فکر کنید.

اگر مربی کسب و کار شما بتواند این عناصر کار شما را با هم جمع کند، رهبر بهتری خواهید شد. شما تاثیر آن را در کسب و کار خود خواهید دید – در روشی که کسب و کار شما شروع به تثبیت، رشد و نزدیک شدن به چشم انداز شما می کند. شما تاثیر آن را در نحوه حضور کارکنان خود در محل کار خواهید دید. و تأثیر آن را در نتیجه، در حفظ مشتری و نحوه تغییر کارتان در کسب و کار خواهید دید.

کوچینگ کسب و کار چیست؟

یک نقشه راه روشن

از طریق کوچینگ کسب و کار، هدف شما ایجاد یک کسب و کار موفق با هدف است. برای انجام این کار، به یک برنامه ساختاریافته نیاز دارید که دنبال کنید . اگر مربی شما برنامه ای برای چگونگی کمک به شما در ایجاد هر یک از سیستم ها و استراتژی هایی که شما و کسب و کارتان نیاز دارید – و ترتیبی که باید آنها را توسعه دهید – ارائه نمی دهد، احتمالاً شکاف های مهمی در سیستم در تجارت خود ایجاد خواهید کرد. . یک مربی خوب یک برنامه اثبات شده دارد که پشتش می ایستد و آماده اجرای آن است.

کوچینگ کسب و کار چیست؟ تمرکز بر توانمندسازی و استقلال

تمرکز بر توانمندسازی و استقلال

در EMyth، ما به مربیگری از طریق ضرب المثل نگاه می کنیم: «به یک مرد ماهی بدهید تا او یک روز بخورد. به یک مرد ماهیگیری را بیاموز تا یک عمر غذا بخورد.» یک مربی بزرگ کسب و کار می داند که با گذشت زمان، کمتر و کمتر به آنها نیاز خواهید داشت. هدف آن‌ها این است که ابزارهای مناسبی را در اختیار شما قرار دهند تا تئوری را عملی کنید، و به شما نشان دهند که چگونه به زودی آنچه را که امروز به کمک آن‌ها نیاز داشتید، برای خودتان انجام دهید – مهارت‌هایی برای تشخیص و تشخیص نیازهای بعدی کسب‌وکارتان. مانند هر رابطه حمایتی خوب، کمی پارادوکس است: هرچه بیشتر به شما کمک کنند، کمتر به آنها نیاز دارید. یک مربی بزرگ این را می داند و تظاهر نمی کند که رابطه مالی خود را با شما دست نخورده نگه دارد.

پیدا کردن یک مربی یک فرآیند بسیار ذهنی است که به عوامل متعددی بستگی دارد و اینکه هر کدام چقدر با اولویت های شما همسو هستند. اگر به دنبال ویژگی های حرفه ای یک مربی هستید، در اینجا مهمترین چهار موردی که باید در نظر بگیرید آورده شده است:

  • تجربه، سطح مهارت و آموزش
  • رویکرد و فلسفه
  • گواهی(ها) (یا عدم وجود آن)
  • برنامه، برنامه درسی یا روشی که آنها استفاده می کنند

همه این نکات هنگام انتخاب یک کوچ تجاری مهم هستند، اما تناسب شخصی واقعاً در قلب چیزی است که یک مربی کسب و کار را برای شما بهترین می کند.

اگریک مربی کسب و کار دارید و نمی‌دانید که آیا آنها برای شما مناسب هستند، این سؤالات را از خود بپرسید:

  • آیا آنها شما را در جایی که هستید ملاقات می کنند؟ آیا آنها برای جشن گرفتن با شما وقت می گذارند، اما اگر واقعاً مشکلی پیش بیاید در کنار شما هستند؟
  • آیا آنها می دانند که شما به کجا می روید؟ آیا آنها نقشه اثبات شده ای دارند که از آن برای پرسیدن سؤالات مناسب برای کسب و کار شما در مرحله خاصی که در آن قرار دارد استفاده می کنند؟ تصور نکنید که آنها فقط به این دلیل که کلمه “مربی” را در کارت ویزیت خود دارند، یک برنامه واقعی یا آموزش قانونی دارند.
  • آیا آنها می توانند یک چشم انداز بلند مدت داشته باشند و در عین حال به شما کمک کنند تا مشکلاتی را که امروز در تجارت شما وجود دارد برطرف کنید؟ آیا آنها متوجه الگوها و روندها می شوند یا فقط به ناامیدی های روزانه شما واکنش نشان می دهند؟ شما مشاوره عاقلانه می خواهید، نه فقط راه حل های سریع.
  • آیا آنها شما را بیشتر کنجکاو می کنند؟ طرز تفکر آنها در مورد چیزها باید مسری باشد – شما باید خودتان را در حال پرسیدن انواع سؤالاتی که از شما می پرسند از دیگران بپرسید.
  • آیا آنها می فهمند مربیگری چیست؟ مراقب مشاوران مبدل و درمانگران آماتور بدون آموزش یا تجربه واقعی برای راهنمایی باشید.
  • آیا آنها واقعاً شما را مسئول می دانند؟ آنها باید مایل باشند اگر شما حاضر نشدید و کاری را برای ایجاد تغییر واقعی انجام دهید، با شما تماس بگیرند.
  • آیا آنها پشت لغت، فهرست ها یا حقه ها پنهان می شوند؟ تبدیل کاری که با مربی خود انجام می دهید به تجارت و زندگی خود نباید پیچیده به نظر برسد – شاید سخت، اما هرگز پیچیده یا نامشخص.

مربی بزرگ چیزهای زیادی است. اما مهمتر از همه، آنها یک مربی قابل اعتماد هستند که واقعاً به موفقیت شما و موفقیت تجارت شما اهمیت می دهند. آنها می دانند که این دو به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند و این شراکتی است که در آن همه برنده می شوند.

شرکت مشاوره کسب و کار آکو میتواند راهنمای مناسبی جهت رشد کسب و کارشما  باشد.

راه های ارتباط باما:      ۰۹۰۲۲۰۴۸۵۷۵     اینستاگرام     واتساپ      سایت


نقش های ماموریت، چشم انداز و ارزش ها

اهداف یادگیری

  1. قادر به تعریف ماموریت و چشم انداز باشد.
  2. ببینید ارزش ها چقدر برای ماموریت و چشم انداز مهم هستند.
  3. نقش چشم انداز، ماموریت و ارزش ها را در چارچوب POLC درک کنید.

ماموریت، چشم انداز و ارزش ها

ماموریت و چشم انداز هر دو به هدف یک سازمان مربوط می شوند و معمولاً به شکلی مکتوب بیان می شوند. ماموریت و چشم انداز بیانیه هایی از سازمان است که به سؤالاتی در مورد اینکه ما کی هستیم، برای چه چیزی ارزش قائلیم و به کجا می رویم پاسخ می دهد. مطالعه ای توسط شرکت مشاوره Bain and Company گزارش می دهد که 90٪ از 500 شرکت مورد بررسی، نوعی بیانیه ماموریت و چشم انداز را صادر می کنند (Bart & Baetz, 1998). علاوه بر این، نشان داده شده است که شرکت‌هایی با مأموریت‌ها و چشم‌اندازهایی که به طور واضح ارتباط داده شده، به طور گسترده درک شده و مشترکاً به اشتراک گذاشته شده‌اند، عملکرد بهتری نسبت به شرکت‌های بدون آنها دارند، با این احتیاط که تنها زمانی به اثربخشی مربوط می‌شوند که استراتژی و اهداف و مقاصد نیز با آنها همسو باشد (بارت). ، و همکاران، 2001).

بیانیه مأموریت ، دلیل وجود سازمان و نحوه هدف آن برای خدمت به ذینفعان کلیدی خود را بیان می کند. مشتریان، کارمندان و سرمایه گذاران ذینفعانی هستند که بیشتر مورد تاکید قرار می گیرند، اما سایر ذینفعان مانند دولت یا جوامع (به عنوان مثال، در قالب اثرات اجتماعی یا زیست محیطی) نیز می توانند مورد بحث قرار گیرند. بیانیه ماموریت اغلب طولانی تر از بیانیه چشم انداز است. گاهی اوقات بیانیه های ماموریت شامل جمع بندی ارزش های شرکت نیز می شود. ارزش ها باورهای یک فرد یا گروه و در این مورد سازمانی است که از نظر احساسی در آن سرمایه گذاری شده است. بیانیه ماموریت استارباکس شش اصل راهنما را شرح می دهد که همانطور که می بینید، ارزش های سازمان را نیز بیان می کند:

  1. یک محیط کاری عالی فراهم کنید و با احترام و وقار با یکدیگر رفتار کنید.
  2. تنوع را به عنوان یک مؤلفه اساسی در شیوه انجام کسب و کار خود بپذیرید .
  3. بالاترین استانداردهای عالی را برای خرید، برشته کردن و تحویل تازه قهوه ما اعمال کنید.
  4. همیشه مشتریان راضی با اشتیاق ایجاد کنید .
  5. کمک مثبتی به جوامع و محیط زیست خود کنیم .
  6. بدانید که سودآوری برای موفقیت آینده ما ضروری است (استارباکس، ۲۰۰۸).

به طور مشابه، تویوتا اصول سازمانی جهانی خود را به شرح زیر اعلام می کند:

  1. به زبان و روح قانون هر ملت احترام بگذارید و فعالیت های شرکتی باز و منصفانه را انجام دهید تا یک شهروند شرکتی خوب در جهان باشید .
  2. به فرهنگ و آداب و رسوم هر ملت احترام بگذارد و از طریق فعالیت های شرکتی در جوامع به توسعه اقتصادی و اجتماعی کمک کند .
  3. خود را وقف ارائه محصولات پاک و ایمن و ارتقاء کیفیت زندگی در همه جا از طریق تمامی فعالیت های خود کنیم .
  4. ایجاد و توسعه فن آوری های پیشرفته و ارائه محصولات و خدمات برجسته که نیازهای مشتریان را در سراسر جهان برآورده می کند .
  5. فرهنگ شرکتی را تقویت کنید که خلاقیت فردی و ارزش کار تیمی را افزایش می دهد و در عین حال اعتماد و احترام متقابل بین کار و مدیریت را ارج می نهد .
  6. رشد را در هماهنگی با جامعه جهانی از طریق مدیریت نوآورانه دنبال کنید.
  7. با شرکای تجاری در تحقیق و ایجاد کار کنید تا به رشد پایدار و بلندمدت و منافع متقابل دست یابید، در حالی که خود را برای مشارکت های جدید باز نگه دارید (تویوتا، ۲۰۰۸).

بیانیه چشم اندازدر مقابل، یک اعلامیه آینده‌محور از هدف و آرمان‌های سازمان است. از بسیاری جهات، می توانید بگویید که بیانیه ماموریت «هدف سازمان برای بودن» را مشخص می کند، و بیانیه چشم انداز سپس می گوید: «بر اساس این هدف، این همان چیزی است که ما می خواهیم به آن تبدیل شویم». استراتژی باید مستقیماً از چشم انداز سرچشمه بگیرد، زیرا هدف استراتژی دستیابی به چشم انداز و در نتیجه ارضای مأموریت سازمان است. به طور معمول، بیانیه‌های چشم‌انداز نسبتاً مختصر هستند، مانند بیانیه چشم‌انداز استارباک، که می‌گوید: «استارباکس را به‌عنوان تامین‌کننده برتر بهترین قهوه در جهان و در عین حال که اصول سازش ناپذیر خود را در حین رشد حفظ می‌کنیم، ایجاد کنید (استارباکس، 2008).» یا شرکت تبلیغاتی Ogilvy & Mather، که چشم انداز خود را به عنوان “یک آژانس تعریف شده توسط تعهد خود به برندها بیان می کند (Ogilvy، 2008). گاهی اوقات بیانیه چشم انداز نیز در یک خط برچسب کوتاه نشان داده می شود، مانند بیانیه “حرکت رو به جلو” تویوتا که در بیشتر ارتباطات با مشتریان، تامین کنندگان و کارمندان ظاهر می شود (تویوتا، 2008). به طور مشابه، نسخه برچسب خط وال مارت از بیانیه چشم انداز خود این است: «در هزینه صرفه جویی کنید. بهتر زندگی کنید (والمارت، 2008).

هر گشت و گذار گاه به گاه در وب سایت های تجاری یا سازمانی، شما را با طیف وسیعی از اشکالی که بیانیه های ماموریت و چشم انداز می توانند داشته باشند، آشنا می کند. برای تکرار، بیانیه های ماموریت طولانی تر از بیانیه های چشم انداز هستند، اغلب به این دلیل که ارزش های اصلی سازمان را منتقل می کنند. بیانیه های ماموریت به سؤالات «ما کی هستیم؟» پاسخ می دهد. و “سازمان ما چه ارزشی دارد؟” بیانیه های چشم انداز معمولاً به شکل بیانیه های نسبتاً مختصر و آینده محور هستند – بیانیه های چشم انداز به این سؤال پاسخ می دهند که “این سازمان به کجا می رود؟” به طور فزاینده‌ای، سازمان‌ها بیانیه ارزش‌هایی را نیز اضافه می‌کنند که ارزش‌های سازمان را که ممکن است در بیانیه‌های مأموریت یا چشم‌انداز مشهود نباشد، مجدداً تأیید یا بیان می‌کند.

 

نقش های ایفا شده توسط ماموریت و چشم انداز

بیانیه‌های ماموریت و چشم‌انداز سه نقش حیاتی دارند: (۱) هدف سازمان را به ذینفعان منتقل می‌کنند، (۲) توسعه استراتژی را اطلاع‌رسانی می‌کنند، و (۳) اهداف و مقاصد قابل اندازه‌گیری را توسعه می‌دهند تا موفقیت استراتژی سازمان را اندازه‌گیری کنند. این نقش‌های آبشاری به هم وابسته و روابط بین آنها در شکل خلاصه شده‌اند.

شکل ۴.۵ نقش های کلیدی ماموریت و چشم انداز

تصویر

اول، مأموریت و چشم‌انداز وسیله‌ای برای انتقال اهداف و ارزش‌های سازمان به همه ذینفعان کلیدی است. ذینفعان آن دسته از احزاب کلیدی هستند که بر سازمان یا در آینده آن سهم دارند. در ادامه این فصل درباره ذینفعان و تجزیه و تحلیل ذینفعان بیشتر خواهید آموخت. با این حال، در حال حاضر، کافی است بگوییم که برخی از سهامداران کلیدی کارکنان، مشتریان، سرمایه گذاران، تامین کنندگان و نهادهایی مانند دولت هستند. به طور معمول، این اظهارات به طور گسترده منتشر می شوند و اغلب مورد بحث قرار می گیرند تا معنای آنها به طور گسترده درک، به اشتراک گذاشته شود و درونی شود. هر چه کارکنان از طریق مأموریت و چشم انداز سازمان، هدف سازمان را بهتر درک کنند، بهتر می توانند استراتژی و اجرای آن را درک کنند.

دوم، مأموریت و چشم‌انداز هدفی را برای توسعه استراتژی ایجاد می‌کند. یعنی یکی از معیارهای یک استراتژی خوب این است که چقدر به شرکت کمک می کند تا به ماموریت و چشم انداز خود دست یابد. برای درک بهتر رابطه بین ماموریت، چشم انداز و استراتژی، گاهی اوقات مفید است که آنها را به صورت جمعی به عنوان یک قیف تجسم کنیم. در وسیع ترین قسمت قیف، ورودی های بیانیه ماموریت را پیدا می کنید. در قسمت باریک‌تر قیف، بیانیه چشم‌انداز را پیدا می‌کنید، که مأموریت را به گونه‌ای تقطیر کرده است که می‌تواند توسعه استراتژی را هدایت کند. در باریک‌ترین بخش قیف، استراتژی را پیدا می‌کنید – واضح و روشن است که شرکت برای دستیابی به چشم‌انداز چه کاری انجام می‌دهد و انجام نمی‌دهد. بیانیه های چشم انداز همچنین پلی بین ماموریت و استراتژی ایجاد می کند. از این نظر بهترین اظهارات چشم انداز تنش و بی قراری را با توجه به وضعیت موجود ایجاد می کند – یعنی باید روحیه نوآوری و بهبود مستمر را تقویت کند. به عنوان مثال، در مورد تویوتا، چشم انداز “رو به جلو” آن مدیران را ترغیب می کند تا راه های جدیدتر و سازگار با محیط زیست را برای خوشحال کردن خریداران خودروهای خود بیابند. استادان مدرسه بازرگانی لندن، گری همل و سی‌کی پرهالاد، این رابطه پرتنش بین چشم‌انداز و استراتژی را کشش و جاه‌طلبی توصیف می‌کنند. در واقع، در مطالعه‌ای بر روی رقبای توانمندی مانند CNN، British Airways و Sony، آنها دریافتند که این شرکت‌ها از طریق جاه‌طلبی خود برای گسترش سازمان‌هایشان به روش‌های نوآورانه‌تر، رقبای با شهرت قوی‌تر و جیب‌های عمیق‌تر را جایگزین کردند (Hamel & Prahalad, 1993). آنها باید روحیه نوآوری و بهبود مستمر را تقویت کنند. به عنوان مثال، در مورد تویوتا، چشم انداز “رو به جلو” آن مدیران را ترغیب می کند تا راه های جدیدتر و سازگار با محیط زیست را برای خوشحال کردن خریداران خودروهای خود بیابند. استادان مدرسه بازرگانی لندن، گری همل و سی‌کی پرهالاد، این رابطه پرتنش بین چشم‌انداز و استراتژی را کشش و جاه‌طلبی توصیف می‌کنند. در واقع، در مطالعه‌ای بر روی رقبای توانمندی مانند CNN، British Airways و Sony، آنها دریافتند که این شرکت‌ها از طریق جاه‌طلبی خود برای گسترش سازمان‌هایشان به روش‌های نوآورانه‌تر، رقبای با شهرت قوی‌تر و جیب‌های عمیق‌تر را جایگزین کردند (Hamel & Prahalad, 1993). آنها باید روحیه نوآوری و بهبود مستمر را تقویت کنند. به عنوان مثال، در مورد تویوتا، چشم انداز “رو به جلو” آن مدیران را ترغیب می کند تا راه های جدیدتر و سازگار با محیط زیست را برای خوشحال کردن خریداران خودروهای خود بیابند. استادان مدرسه بازرگانی لندن، گری همل و سی‌کی پرهالاد، این رابطه پرتنش بین چشم‌انداز و استراتژی را کشش و جاه‌طلبی توصیف می‌کنند. در واقع، در مطالعه‌ای بر روی رقبای توانمندی مانند CNN، British Airways و Sony، آنها دریافتند که این شرکت‌ها از طریق جاه‌طلبی خود برای گسترش سازمان‌هایشان به روش‌های نوآورانه‌تر، رقبای با شهرت قوی‌تر و جیب‌های عمیق‌تر را جایگزین کردند (Hamel & Prahalad, 1993). چشم انداز “رو به جلو” آن مدیران را ترغیب می کند تا راه های جدیدتر و سازگار با محیط زیست را برای خوشحال کردن خریداران خودروهای خود بیابند. استادان مدرسه بازرگانی لندن، گری همل و سی‌کی پرهالاد، این رابطه پرتنش بین چشم‌انداز و استراتژی را کشش و جاه‌طلبی توصیف می‌کنند. در واقع، در مطالعه‌ای بر روی رقبای توانمندی مانند CNN، British Airways و Sony، آنها دریافتند که این شرکت‌ها از طریق جاه‌طلبی خود برای گسترش سازمان‌هایشان به روش‌های نوآورانه‌تر، رقبای با شهرت قوی‌تر و جیب‌های عمیق‌تر را جایگزین کردند (Hamel & Prahalad, 1993). چشم انداز “رو به جلو” آن مدیران را ترغیب می کند تا راه های جدیدتر و سازگار با محیط زیست را برای خوشحال کردن خریداران خودروهای خود بیابند. استادان مدرسه بازرگانی لندن، گری همل و سی‌کی پرهالاد، این رابطه پرتنش بین چشم‌انداز و استراتژی را کشش و جاه‌طلبی توصیف می‌کنند. در واقع، در مطالعه‌ای بر روی رقبای توانمندی مانند CNN، British Airways و Sony، آنها دریافتند که این شرکت‌ها از طریق جاه‌طلبی خود برای گسترش سازمان‌هایشان به روش‌های نوآورانه‌تر، رقبای با شهرت قوی‌تر و جیب‌های عمیق‌تر را جایگزین کردند (Hamel & Prahalad, 1993).

سوم، ماموریت و چشم انداز یک راهنمای سطح بالا ارائه می دهد و استراتژی یک راهنمای مشخص برای اهداف و مقاصد ارائه می دهد که نشان دهنده موفقیت یا شکست استراتژی و رضایت از مجموعه بزرگتر اهداف ذکر شده در ماموریت است. در مورد هر دو استارباکس و تویوتا، انتظار می رود اهداف سودآوری، علاوه بر معیارهای رضایت مشتری و کارکنان، و مسئولیت اجتماعی و زیست محیطی را مشاهده کنید.

غذای آماده کلیدی

ماموریت و چشم انداز هر دو به هدف و آرمان های یک سازمان مربوط می شوند و معمولاً به شکلی از بیانیه های مکتوب کوتاه بیان می شوند. بیانیه مأموریت، دلیل وجود سازمان و چگونگی آرزوی خدمت به ذینفعان اصلی خود را بیان می کند. بیانیه چشم انداز بیانیه ای محدودتر و آینده محور از هدف و آرمان های سازمان است. مأموریت و چشم‌انداز با هم توسعه استراتژی را هدایت می‌کنند، به انتقال هدف سازمان به ذینفعان کمک می‌کنند و اهداف و مقاصد تعیین‌شده را برای تعیین اینکه آیا استراتژی در مسیر درست است یا خیر، اطلاع‌رسانی می‌کنند.

 

تمرینات

  1. بیانیه ماموریت چیست؟
  2. بیانیه چشم انداز چیست؟
  3. ارزش ها چقدر برای محتوای بیانیه های ماموریت و چشم انداز مهم هستند؟
  4. کجا هدف از ماموریت و چشم انداز همپوشانی دارد؟
  5. ماموریت و چشم انداز چگونه با استراتژی یک شرکت ارتباط دارند؟
  6. چرا ماموریت و چشم انداز برای اهداف و مقاصد سازمانی مهم هستند؟

  7. منبع: مشاوره کسب و کار آکو

مدیریت تعارض

اهداف یادگیری

  1. روش های مختلف مدیریت تعارض را درک کنید.
  2. سبک ارتباطی خود را درک کنید.
  3. در صورت نیاز یاد بگیرید که درگیری را تحریک کنید.
  4. روش های مختلفی برای مدیریت تعارض سازمانی وجود دارد که در این بخش به آنها اشاره می شود. مدیریت تعارض به حل موثر اختلاف نظرها اشاره دارد.

راه های مدیریت تعارض

تغییر ساختار

وقتی ساختار علت تعارض ناکارآمد باشد، تغییر ساختاری می تواند راه حلی برای حل تعارض باشد. این وضعیت را در نظر بگیرید. ونسا، مهندس اصلی مسئول توسعه محصول جدید، لیست اجزای خود را برای خرید به تام، افسر تدارکات ارسال کرده است. تام، طبق معمول، دو مؤلفه کلیدی را رد کرده و از هزینه خرید خودداری کرده است. ونسا عصبانی است و می‌گوید: «هر بار که من به شما درخواست خرید یک قطعه جدید می‌کنم، شما بر سر آن با من مبارزه می‌کنید. چرا هرگز نمی توانید به قضاوت من اعتماد کنید و به درخواست من احترام بگذارید؟

تام می‌گوید: «شما همیشه جدیدترین و پیشرفته‌ترین قطعات را انتخاب می‌کنید – پیدا کردن آن‌ها سخت و خریدشان گران است. من قرار است هزینه ها را پایین نگه دارم و درخواست های شما همیشه بودجه من را خراب می کند.

ونسا می‌گوید: «اما وقتی قطعات مورد نیاز ما را برای محصول جدید سفارش نمی‌دهید، کل پروژه را به تعویق می‌اندازید.

شارون، معاون واحد تجاری، با بیان این که «از این به بعد، هر دوی شما بر اساس هزینه کل و عملکرد کلی محصول، به یک راه حل ساختاری دست می زنند. شما باید با هم کار کنید تا هزینه قطعات را پایین نگه دارید و در آینده مشکلات کیفیت را به حداقل برسانید.” اگر تضاد در سطح بین گروهی باشد، مثلاً بین دو بخش، یک راه حل ساختاری می تواند گزارش آن دو بخش به یک مجری باشد که می تواند اهداف قبلی ناسازگار آنها را همسو کند.

ترکیب تیم

 

ترکیب تیم را تغییر دهید

اگر تضاد بین اعضای تیم باشد، ساده ترین راه حل ممکن است تغییر ترکیب تیم، جدا کردن شخصیت هایی باشد که در تضاد بودند. در مواردی که در آن تعارض به سبک‌ها، ارزش‌ها و ترجیحات بسیار متفاوت تعداد کمی از اعضا نسبت داده می‌شود، جایگزینی برخی از این اعضا ممکن است مشکل را حل کند. اگر این امکان پذیر نیست زیرا مهارت های همه در تیم مورد نیاز است و جایگزین در دسترس نیست، یک راه حل طرح فیزیکی را در نظر بگیرید. تحقیقات نشان داده است که وقتی آنتاگونیست های شناخته شده مستقیماً در مقابل یکدیگر قرار می گیرند، میزان درگیری افزایش می یابد. با این حال، هنگامی که آنها در کنار یکدیگر قرار می گیرند، تعارض کاهش می یابد (گوردون و همکاران، ۱۹۹۰).

 

یک نیروی مخالف مشترک ایجاد کنید

ترکیب مخالف مشترک

تعارض گروهی در یک سازمان را می توان با تمرکز بر دشمن مشترک مانند رقابت کاهش داد. به عنوان مثال، دو گروه نرم افزاری ممکن است برای بازاریابی دلار با یکدیگر رقابت کنند و هر کدام بخواهند پول تبلیغاتی را که به محصول خود اختصاص می دهد به حداکثر برسانند. اما، با تمرکز بر یک شرکت رقیب، گروه ها ممکن است تصمیم بگیرند که با هم کار کنند تا اثربخشی بازاریابی را برای کل شرکت افزایش دهند. «دشمن» نباید شرکت دیگری باشد، بلکه می‌تواند مفهومی مانند رکود اقتصادی باشد که بخش‌های متخاصم قبلی را برای نجات مشاغل در طول رکود متحد می‌کند.

 

قانون اکثریت را در نظر بگیرید

گاهی اوقات یک تعارض گروهی را می توان از طریق حاکمیت اکثریت حل کرد. یعنی اعضای گروه رای می‌دهند و ایده‌ای که بیشترین رای را دارد همان ایده‌ای است که اجرا می‌شود. اگر شرکت کنندگان احساس کنند که این رویه منصفانه است، رویکرد قانون اکثریت می تواند کارساز باشد. مهم است به خاطر داشته باشید که این استراتژی در صورت استفاده مکرر و با برنده شدن همان اعضا، بی اثر خواهد شد. علاوه بر این، از این رویکرد باید به مقدار کم استفاده شود. باید به دنبال بحث سالم در مورد مسائل و موارد اختلاف باشد نه اینکه جایگزین آن بحث شود.

 

حل مشکل

حل مسئله یک رویکرد رایج برای حل تعارض است. در حالت حل مسئله، از افراد یا گروه‌های درگیر خواسته می‌شود که روی مشکل تمرکز کنند، نه روی یکدیگر، و علت اصلی مشکل را کشف کنند. این رویکرد نادر بودن یک طرف را کاملاً درست و طرف دیگر کاملاً اشتباه را تشخیص می دهد.

 

 

 

سبک های مدیریت تعارض

افراد در نحوه برخورد با تعارض ها متفاوت هستند. پنج سبک رایج برای رسیدگی به تعارضات وجود دارد. این سبک‌ها را می‌توان در شبکه‌ای ترسیم کرد که میزان همکاری و قاطعیت هر سبک را نشان می‌دهد. بیایید به نوبه خود به هر یک نگاه کنیم.

 سبک های مدیریت تعارضسبک‌های مدیریت تعارض: سطح همکاری در محور y و سطح رقابت در محور x

اجتناب

سبک اجتنابی غیر همکار و بی ادعا است. افرادی که این سبک را به نمایش می گذارند با انکار وجود آن به طور کلی از تعارض اجتناب می کنند. آنها مستعد به تعویق انداختن هر تصمیمی هستند که ممکن است در آن تعارض ایجاد شود. افرادی که از این سبک استفاده می کنند ممکن است جملاتی مانند “من واقعاً برایم مهم نیست که این موضوع را حل کنیم” یا “فکر نمی کنم مشکلی وجود داشته باشد” بگویند. احساس خوبی نسبت به اوضاع دارم.» اجتناب از تعارض ممکن است برای برخی افراد به دلیل ویژگی های شخصیتی مانند نیاز به وابستگی عادی باشد. در حالی که اجتناب از تعارض ممکن است مشکل مهمی نباشد اگر موضوع مورد بحث پیش پا افتاده باشد، زمانی که افراد از رویارویی با مسائل مهم به دلیل بیزاری از تعارض یا ناتوانی درک شده در رسیدگی به واکنش های طرف مقابل خودداری می کنند، به مشکل تبدیل می شود.

محل اقامت

 

محل اقامت

سبک سازگاری ، مشارکتی و بی ادعا است. در این سبک، فرد تسلیم خواسته های طرف مقابل می شود، حتی اگر به معنای دست کشیدن از اهداف شخصی خود باشد. افرادی که از این سبک استفاده می‌کنند ممکن است از صحبت کردن برای خودشان بترسند یا ممکن است ارزش بیشتری برای رابطه قائل شوند و معتقد باشند که مخالفت با یک ایده ممکن است برای طرف مقابل آسیب‌رسان باشد. آنها چیزهایی مانند “بیایید این کار را به روش شما انجام دهیم” یا “اگر برای شما مهم است، می توانم با آن همراهی کنم” خواهند گفت. اگر موضوع مورد بحث برای دیگران در مقایسه با خودش مهمتر باشد، اسکان ممکن است یک استراتژی موثر باشد. با این حال، اگر فردی دائماً از این سبک استفاده کند، ممکن است متوجه شود که منافع و رفاه شخصی نادیده گرفته شده است.

 

به خطر افتادن

سازش _سبک یک سبک میانه است که در آن افراد تمایلی به ابراز نگرانی های خود و رسیدن به مسیر خود دارند اما همچنان به اهداف طرف مقابل احترام می گذارند. سازش‌کار ممکن است جملاتی از این قبیل بگوید: «شاید باید در موضع اولیه‌ام تجدیدنظر کنم» یا «شاید هر دو بتوانیم توافق کنیم که کمی تسلیم شویم». در یک سازش، هر فرد چیزی با ارزش را برای خود قربانی می کند. به عنوان مثال، در سال 2005، هتل مجلل Lanesborough در لندن، نرخ شبانه نادرست را برای 35 پوند، در مقابل 350 پوند، تبلیغ کرد. هنگامی که هتل تعداد زیادی رزرو آنلاین با این نرخ دریافت کرد، واکنش اولیه این بود که اصرار کنند که مشتریان رزرو خود را لغو کنند و با نرخ صحیح رزرو کنند. این وضعیت نزدیک بود به یک بحران روابط عمومی منجر شود. در نتیجه موافقت کردند که اتاق ها را با قیمت اعلام شده حداکثر برای سه شب رزرو کنند.

 

رقابت

رقابت

زبان بدن می تواند به درگیری دامن بزند.

 

افرادی که سبک رقابتی را به نمایش می گذارند می خواهند به هدف خود برسند یا راه حل خود را بدون توجه به آنچه دیگران می گویند یا احساس می کنند اتخاذ کنند. آنها بیشتر به به دست آوردن نتیجه ای که می خواهند به جای راضی نگه داشتن طرف مقابل علاقه مند هستند و برای معامله ای که علاقه مند به انجام آن هستند فشار می آورند. رقابت ممکن است منجر به روابط ضعیف با دیگران شود، اگر کسی همیشه به دنبال به حداکثر رساندن نتایج خود به بهای رفاه دیگران باشد. این رویکرد ممکن است در صورتی مؤثر باشد که کسی مخالفت‌های اخلاقی شدیدی با گزینه‌های جایگزین داشته باشد یا اگر جایگزین‌هایی که با آن مخالف است غیراخلاقی یا مضر باشند.

 

همکاری

همکار _سبک هم در قاطعیت و هم همکاری بالاست. این یک استراتژی برای دستیابی به بهترین نتیجه از درگیری است – هر دو طرف برای موضع خود استدلال می کنند، از آن با حقایق و منطق حمایت می کنند در حالی که با دقت به طرف مقابل گوش می دهند. هدف یافتن راه حل برد-برد برای مشکل است که در آن هر دو طرف به آنچه می خواهند دست پیدا کنند. آنها نقاط را به چالش می کشند اما یکدیگر را نه. آنها بر حل مشکل و ادغام اهداف یکدیگر تأکید می کنند. به عنوان مثال، کارمندی که می خواهد یک برنامه MBA را تکمیل کند، ممکن است زمانی که می خواهد ساعات کاری خود را کاهش دهد، با مدیریت دچار تعارض شود. به جای اتخاذ مواضع مخالف که در آن کارمند از نیاز خود برای پیگیری اهداف شغلی خود دفاع می کند در حالی که مدیر بر نیاز شرکت به کارمند تأکید می کند، هر دو طرف ممکن است گزینه های جایگزین را برای یافتن یک راه حل یکپارچه بررسی کنند. در پایان، ممکن است کارمند تصمیم بگیرد که مدرک خود را همزمان با شرکت در کلاس های آنلاین ادامه دهد و شرکت ممکن است متوجه شود که پرداخت شهریه کارمند یک سرمایه گذاری ارزشمند است. این ممکن است یک راه حل برد-برد برای مشکلی باشد که در آن هیچ کس از چیزی که شخصاً مهم است دست نمی کشد و هر طرف چیزی از مبادله به دست می آورد.

 

کدام سبک بهترین است؟

مانند بسیاری از رفتارهای سازمانی، هیچ «راه درستی» برای مقابله با تعارض وجود ندارد. بیشتر اوقات به موقعیت بستگی دارد. با این حال، سبک مشارکتی این پتانسیل را دارد که در بسیاری از موقعیت‌های مختلف بسیار مؤثر باشد.

ما می دانیم که اکثر افراد سبک غالبی دارند که اغلب از آن استفاده می کنند. به دوستتان که همیشه به دنبال دعوا است یا همکارتان که همیشه از اختلاف نظر عقب نشینی می کند فکر کنید. افراد موفق می توانند سبک خود را با موقعیت تطبیق دهند. مواقعی وجود دارد که اجتناب از درگیری می تواند یک انتخاب عالی باشد. به عنوان مثال، اگر راننده ای مسیر شما را در ترافیک قطع کند، نادیده گرفتن آن و ادامه دادن به روزتان جایگزین خوبی برای «خشم جاده» است. با این حال، اگر یک همکار مدام ادعای مالکیت ایده های شما را داشته باشد، ممکن است زمان تقابل فرا رسیده باشد. ادامه دادن چنین سرقت ادبی فکری می تواند به راحتی برای حرفه شما مخرب تر از رویارویی با فرد باشد. تحقیقات همچنین نشان می‌دهد که وقتی نوبت به برخورد با تعارض می‌رسد، مدیران اجبار را ترجیح می‌دهند، در حالی که زیردستان آن‌ها بیشتر درگیر اجتناب از سازش یا سازش (Howat & London, 1980). همچنین این احتمال وجود دارد که افراد به طور مشابه به فردی که درگیر درگیری است پاسخ دهند. به عنوان مثال، اگر یک نفر مجبور باشد، دیگران نیز احتمالاً با تاکتیک اجباری پاسخ خواهند داد.

 

 

اگر تضاد کافی بر سر ایده ها نداشته باشید چه؟

بخشی از مدیریت موثر تعارض این است که بدانیم چه زمانی تحریک مناسب لازم است. بسیاری از مردم فکر می‌کنند که تعارض ذاتاً بد است – این که اهداف را تضعیف می‌کند یا نشان می‌دهد که یک گروه یا جلسه بدون مشکل پیش نمی‌رود. در واقع، اگر تعارضی وجود نداشته باشد، ممکن است به این معنی باشد که مردم خود را ساکت کرده و از نظرات خود چشم پوشی می کنند. واقعیت این است که در بحث‌های گروهی معنادار معمولاً نظرات متفاوتی در مورد بهترین مسیر عمل وجود دارد. اگر مردم نظرات خود را سرکوب کنند، نتیجه نهایی ممکن است بهترین راه حل نباشد. در طول بحث‌های سالم، افراد به مشکلات یا ضعف‌های جایگزین پیشنهادی اشاره می‌کنند و می‌توانند برای حل آن‌ها با هم همکاری کنند. نکته کلیدی برای سالم نگه داشتن اختلاف این است که بحث بر روی کار متمرکز شود، نه شخصیت. مثلا، نظری مانند «ایده‌های جک قبلاً کارساز نبوده است. من شک دارم که ایده فعلی او بهتر باشد.» سازنده نیست. در عوض، نظری مانند «این مرحله تولید از چربی‌زدایی استفاده می‌کند که یک ماده خطرناک در نظر گرفته می‌شود. آیا می‌توانیم به جایگزینی برای چربی‌زدایی فکر کنیم که غیرسمی باشد؟» بهره وری بیشتری دارد. این گروه را برای بهبود ایده موجود به چالش می کشد.

به طور سنتی، شرکت توسعه هیولت پاکارد LP به عنوان یک سازمان “خوب” شناخته می شد. در طول تاریخ، HP خود را یک سازمان علمی می دانست و فرهنگ آنها برای کار تیمی و احترام ارزش قائل بود. اما با گذشت زمان، اچ‌پی یاد گرفت که می‌توانید «تا حد مرگ» خوب باشید. در حقیقت، در دهه 1990، HP به دلیل تفاوت‌های فرهنگی با سازمان‌های دیگر، همکاری با سایر سازمان‌ها را دشوار دید. در طول بازی های نقش ایجاد شده برای کمک به مدیران HP برای پویایی بیشتر، مربیان مجبور بودند چندین نقش بازی را تغییر دهند، زیرا شرکت کنندگان به سادگی می گفتند: “این هرگز در HP اتفاق نمی افتد”، بر سر کوچکترین درگیری. همه اینها احتمالاً نقشی در ناراحتی بسیاری از سبک کارلی فیورینا به عنوان مدیر عامل و ادغام او با Compaq Computer Corporation داشت که در نهایت باعث شد هیئت مدیره فیورینا را اخراج کند. از سوی دیگر،

جعبه ابزار OB: چگونه می توانید درگیری را تحریک کنید؟

  • مردم را تشویق کنید تا بدون ترس از انتقام، مسائل را مطرح کنند و با شما یا وضعیت موجود مخالفت کنند . مشکلی که در زیر سطح چرک می‌کند، وقتی آشکار می‌شود، ممکن است به یک مسئله جزئی تبدیل شود که به راحتی قابل رسیدگی و حل است.
  • یک وکیل شیطان را برای تحریک دیدگاه های جایگزین تعیین کنید. اگر یک واحد تجاری در حال راکد شدن است، افراد جدیدی را وارد کنید تا «موضوعات را متزلزل کنند».
  • رقابتی بین تیم‌ها ایجاد کنید و به تیمی که بهترین راه‌حل را برای یک مشکل ارائه می‌کند، جایزه بدهید . به عنوان مثال، دو تیم توسعه محصول بر سر طراحی یک محصول جدید به رقابت بپردازند. یا به تیمی که کمترین شکایت مشتری را دارد یا بالاترین رتبه رضایت مشتری را کسب کرده است پاداش دهید.
  • ایجاد ابهام در روند . وقتی افراد آزادند تا ایده های خود را در مورد چگونگی تکمیل یک کار ارائه دهند، نتیجه ممکن است تعجب آور باشد، و باعث می شود که اختلاف نظرهای سالم تری در طول مسیر ایجاد شود.

غذای آماده کلیدی

تکنیک های مدیریت تعارض شامل تغییر ساختارهای سازمانی برای جلوگیری از تعارض درونی، تغییر اعضای تیم، ایجاد یک «دشمن» مشترک، استفاده از قوانین اکثریت و حل مسئله است. سبک های مدیریت تعارض شامل سازگاری با دیگران، اجتناب از تعارض، همکاری، رقابت و سازش است. افراد تمایل دارند سبکی غالب داشته باشند. در مواقعی منطقی به نظر می رسد که در صورت عدم وجود، تعارض بر سر ایده ها ایجاد شود.

 

تمرینات

  1. سه راه برای کاهش وضعیت تعارض را فهرست کنید. مزایا و معایب هر یک از این رویکردها چیست؟
  2. آیا با درگیری با دوستان و خانواده متفاوت از محل کار برخورد می کنید؟ اگر چنین است، به نظر شما چرا اینطور است؟
  3. سبک معمول مدیریت تعارض شما در محل کار چیست؟ آیا آن را موثر می بینید یا بی اثر؟
  4. موقعیتی را توصیف کنید که در آن نداشتن درگیری کافی می تواند مشکل ساز باشد.

۱۵ استراتژی برای بهبود عملکرد فروش

۱۵ استراتژی برای بهبود عملکرد فروش

۱۵ استراتژی برای بهبود عملکرد فروش

هر کسب و کاری می خواهد رشد کند اما وقتی عملکرد فروش شما راکد باشد چه اتفاقی می افتد؟ تعدادی از عوامل می تواند بر اینکه تیم فروش شما بتواند معاملات را ببندد یا خیر، تأثیر می گذارد. با استفاده از نکات تست شده زیر، می توانید رویکرد خود را در فروش ارزیابی کنید – و مطمئن شوید که تیم شما برای موفقیت آماده شده است. ما پوشش خواهیم داد:

  • چه عواملی بر عملکرد فروش تأثیر می گذارد
  • چه چیزی باعث موفقیت یک تیم فروش می شود
  • ۱۵ روش برای افزایش عملکرد فروش

عملکرد

چه عواملی بر عملکرد فروش تأثیر می گذارد

عملکرد فروش تحت تأثیر تلاش‌های فعال‌سازی شما، مانند آموزش فروش یا مدیریت محتوا قرار می‌گیرد. بهره وری فروش؛ تجربه مشتری شما؛ همسویی متقابل شما در بین اعضای تیم فروش و بازاریابی؛ و فرهنگ شرکت شما این عناصر با هم تعیین می کنند که آیا نمایندگان شما آموزش، زمینه و راهنمایی لازم را برای جذب موفقیت آمیز مشتریان و رسیدن به اهداف درآمد فروش دارند یا خیر.

چه چیزی یک تیم فروش را موفق می کند

تیم‌های فروش موفق ناشی از تعهد کل شرکت به اطمینان از اینکه نمایندگان همه چیزهایی را که برای انجام مؤثر کارشان نیاز دارند، دارند. این به معنای توانمندسازی نمایندگان با محتوا، آموزش و راهنمایی است – اما همچنین به معنای توسعه یک فرهنگ شرکتی حمایتی، ایجاد یک موتور قوی برای مشتری، و همسویی با سایر عملکردهای موجود در بازار، مانند بازاریابی یا موفقیت مشتری است.

همانطور که در مورد آنچه تیم شما برای موفقیت نیاز دارد فکر می کنید، نکته خوبی که باید به خاطر داشته باشید این است که در حالی که یک فروشنده فردی ممکن است بتواند تنها بر اساس استعداد موفق شود، یک تیم فروش موفق فقط از طریق همکاری امکان پذیر است. به طور خلاصه، فروش تنها زمانی می تواند موفق باشد که شرکت شما ابتکارات کلیدی را به عنوان یک سازمان واحد اجرا کند.

۱۵ راه برای افزایش عملکرد فروش

اکنون که ایده ای در مورد آنچه در تیم های فروش با عملکرد بالا وجود دارد دارید، بیایید نگاهی به این بیندازیم که چگونه می توانید این مفاهیم را عملی کنید.

 

15 استراتژی برای بهبود عملکرد فروش

۱. افراد مناسب را استخدام کنید

اولین و مهمترین کار استخدام است. به طور سنتی، کسب و کارها از لنز جذب استعدادهای برتر به استخدام نزدیک می شدند. اما برای فروشندگان، مهم است که بدانند استعدادهای برتر نتیجه آموزش عالی است.

بنابراین، همانطور که در مورد استخدام برای تیم خود فکر می کنید، مهم است که به دنبال انواع مهارت ها و ویژگی های شخصیتی باشید که باعث می شود کسی پذیرای تلاش های آموزشی و مربیگری شما باشد. اینها ممکن است شامل هوش عاطفی بالا، نگرش توانا یا عشق عمیق به همکاری باشد. همانطور که شخصیت نامزد ایده آل خود را می سازید، مطمئن شوید که اتاق تکان دادن کوچکی را حفظ کنید – گاهی اوقات متقاضیان شما را شگفت زده می کنند.

 

 

15 استراتژی برای بهبود عملکرد فروش

۲. روی توانمندسازی فروش سرمایه گذاری کنید

فعال سازی فروش برای اطمینان از اینکه فروشندگان مجهز هستند تا مشتریان و مشتریان بالقوه را با موفقیت درگیر کنند بسیار مهم است. بسته به اندازه و ساختار سازمان فروش شما، ممکن است یک عملیات فعال سازی فروش قوی در حال حاضر وجود داشته باشد، یا ممکن است فقط انگشتان پا را فرو ببرید. بنابراین، آنچه که «سرمایه‌گذاری» در توانمندسازی فروش برای کسب‌وکار شما به نظر می‌رسد، با همتایان شما متفاوت خواهد بود.

برای اطمینان از اینکه برنامه خود را متناسب با عملیات فعلی خود بهینه می کنید، از راهنمای ما برای شناسایی مرحله بلوغ فعال سازی فروش خود استفاده کنید . این گزارش چهار مرحله فعال سازی فروش را تجزیه می کند – و به شما توصیه های عملی می دهد تا برنامه خود را به سطح بعدی ببرید.

۳. از ساختار فروش موثر استفاده کنید

نحوه ساختار سازمان فروش خود تأثیر بسیار زیادی بر توانایی فروشندگان شما در انجام وظایف خود دارد. این به این دلیل است که مدل‌های فروش خاص برای انواع خاصی از مشاغل، حرکت‌های فروش یا راه‌حل‌ها مناسب‌تر هستند.

غیرمعمول نیست که کسب‌وکارها با یک ساختار شروع کنند و با پیشرفت شرکتشان به ساختار دیگری منتقل شوند، بنابراین برای ارزیابی سه مدل رایج فروش – خط مونتاژ، جزیره و غلاف – وقت بگذارید و مشخص کنید کدام یک درست است. برای کسب و کار شما

۴. استراتژی فروش خود را تازه کنید

یکی دیگر از عناصر کلیدی عملکرد فروش، استراتژی است که با آن نمایندگان خود را قادر می‌سازید تا به بازار بروند. متأسفانه، استراتژی‌های فروش بسیار زیادی در ژانویه توسعه داده می‌شوند تا تا دسامبر، زمانی که زمان برنامه‌ریزی برای سال آینده فرا رسیده، دست نخورده باقی بمانند.

اگر این رویکرد آشنا به نظر می رسد، ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که در استراتژی فروش خود تجدید نظر کنید: بازارهای مدرن از سازمان ها می خواهند که چابک باشند و به نیازهای متغیر مصرف کننده پاسخ دهند. از بررسی استراتژی فروش خود به صورت دوسالانه، سه ماهه و حتی ماهانه ابایی نداشته باشید. اگرچه این ممکن است فشرده به نظر برسد، مهم است که به طور مداوم تأیید کنید که برنامه فروش شما همچنان به بازاری که به آن می فروشید مرتبط است.

۵. با معیارهای عملکرد فروش تصمیم بگیرید

در عصر حاضر، اکثر کسب و کارها می دانند که باید تصمیمات مبتنی بر داده ها را بگیرند. وقتی نوبت به بررسی خود داده‌ها می‌رسد، مشکلات به وجود می‌آیند: بیشتر ما در اعداد غرق می‌شویم. بدون داشبوردهای واضح برای گزارش‌دهی یا شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI)، درک موقعیت‌های رشد یا ضعف و نحوه بهینه‌سازی آنها می‌تواند دشوار باشد. به جای دریافت اطلاعات فروش بیشتر، یافتن و استفاده از داده های مناسب مهم است. برخی از معیارهایی که باید ردیابی کنید عبارتند از:

  • درصد پیروزی
  • دستیابی به سهمیه فروش
  • استفاده از محتوای فروش
  • تکمیل آموزش فروش
  • طول چرخه فروش
  • پوشش خط لوله فروش
  • نرخ های تبدیل

همه این تجزیه و تحلیل های مدیریت عملکرد فروش را می توان با پلتفرم فعال سازی فروش شما ردیابی کرد. یک پلتفرم عالی باید با CRM شما ادغام شود و بینش‌های بی‌درنگ در مورد اینکه چگونه تلاش‌های فردی و گروهی به اهداف فروش می‌رسند ارائه دهد. شما باید بتوانید تلاش ها را اولویت بندی کنید و پیش بینی دقیق فروش را با دید کامل در فرصت های فروش تقویت کنید.

اگر راه حل فعلی شما این بینش ها را ارائه نمی دهد، ممکن است زمان آن رسیده باشد که به راه حلی که ارائه می دهد بروید.

۶. روشی را پیدا کنید که کارساز باشد

روش فروش مناسب می تواند عملکرد فروش شما را بهبود بخشد یا شکست دهد. مانند مدل‌های فروش، کسب‌وکارها اغلب متوجه می‌شوند که روشی که در زمان استارت‌آپ مناسب آن‌ها بود، دیگر در مقیاس سازمانی به آن‌ها کمک نمی‌کند.

بنابراین، ارزیابی مداوم اثربخشی روش‌های فروش و اطمینان از داشتن روش مناسب برای سازمان بسیار مهم است. از آنجایی که روش های فروش بسیار زیادی برای انتخاب وجود دارد، ما یک راهنمای مفید برای کمک به شما گردآوری کرده ایم.

۷. تکرارهای خود را برای برنده شدن آموزش دهید

علاوه بر انتخاب روش فروش مناسب، به همان اندازه مهم است که از تطبیق روش شما با نمایندگان شما اطمینان حاصل کنید. برای انجام این کار، به یک برنامه آموزشی جامع برای فروش نیاز دارید که نه تنها فروشندگان را در مورد نحوه عملی کردن روش شما راهنمایی می‌کند، بلکه مدیران را قادر می‌سازد تا رفتار را مربی و بازرسی کنند.

برنامه‌های آموزشی فروش تمایل به گسترده شدن دارند، بنابراین توصیه می‌کنیم ابتکارات کلیدی را به مجموعه‌ای ساده از اهداف و فعالیت‌های فروش تقسیم کنید، نمایندگان و مدیران خط مقدم می‌توانند برای ایجاد تغییرات تدریجی روی آنها محدود شوند. اطلاعات بیشتر در مورد این رویکرد استراتژیک برای آموزش فروش را می توان در راهنمای قطعی آموزش و مربیگری ما یافت.

۸. مربیان خود را مربی کنید

همانطور که در بالا ذکر کردیم، آموزش فروش فقط بر تکرارها تأثیر نمی گذارد: مدیران فروش شما نیز باید در مورد چگونگی افزایش عملکرد نمایندگان و تیم از طریق مربیگری آموزش ببینند. بسیاری از کسب‌وکارها تصور می‌کنند که چون یک فروشنده فروشنده فوق‌العاده‌ای بود، به‌طور خودکار یک مدیر عالی خواهند بود.

با این حال، این مورد نیست. مدیران خط مقدم به اندازه نمایندگان به سرمایه گذاری و حمایت نیاز دارند تا بتوانند وظایف خود را به طور مؤثر انجام دهند. برای سرمایه گذاری در مربیگری فروش، به وضوح مشخص کنید که عملکرد نماینده فروش چگونه به نظر می رسد. هنگامی که این رفتارها مستند شد، می توانید مربیان را آموزش دهید که نه تنها KPIهای عملکرد نمایندگان را در مقابل آن رفتارها بازرسی کنند، بلکه در صورت عدم انجام اقدامات کلیدی، پشتیبانی اصلاحی ارائه دهند. این رویکرد تضمین می‌کند که مربیان شما می‌دانند چه کاری باید انجام دهند و چه زمانی بگویند.

۹. آشفتگی محتوای فروش خود را رام کنید

محتوای فروش باید چیزی باشد که باعث پیشرفت معاملات می شود. اما اغلب اوقات، تأثیر آن با چالش مدیریت، سازماندهی، ظاهر شدن و یافتن آن از بین می رود. خوشبختانه، فناوری فعال‌سازی فروش اکنون راه‌حل‌های واقعاً متحول‌کننده‌ای برای سازمان‌دهی محتوا در جریان‌های کاری تیم فروش ارائه می‌دهد.

اگر هنوز پلتفرم فعال‌سازی فروش ندارید، بگذارید این سیگنال شما برای سرمایه‌گذاری باشد. اگر یکی دارید، مطمئن شوید که محتوای خود را به طور موثر توزیع می کنید. یک چیزی که ما نمی توانیم به اندازه کافی توصیه کنیم؟ دزدی نکات تجاری از خرده‌فروش‌های مورد علاقه‌تان: وقتی محتوا را در معرض دید نمایندگان قرار می‌دهید، به این فکر کنید که محتوای شما چگونه نمایش داده می‌شود، مدیریت می‌شود و به صورت داخلی بازاریابی می‌شود تا مدت زمان لازم برای یافتن، خودکارسازی فرآیندهای قبلی دستی و جذب مشتریان فعلی و جدید را کاهش دهید.

۱۰. شخصی سازی را آسان کنید

شخصی‌سازی کلید تعامل خریدار است – همچنین این یک فرآیند اغلب دست و پا گیر است. چگونه می توانید آن را آسان تر کنید؟ با قرار دادن خود به جای نمایندگان فروش شروع کنید: با محتوای زیاد برای اشتراک گذاری و زمان کم برای انجام آن، نمایندگان به یک راه حل ساده برای شخصی سازی سریع همه چیز از ایمیل گرفته تا ارائه نیاز دارند.

بنابراین، تیم‌های توانمندسازی باید بر روی تهیه محتوای اساسی – مانند دسته مشتری – با محورهای بسیاری برای صنایع و شخصیت‌های مختلف، همه در یک دارایی اصلی تمرکز کنند. این امکان ترکیب مجدد آسان را در پلتفرم فعال سازی فروش شما فراهم می کند. افزودن ایمیل‌های قالب‌بندی‌شده و محتوای اجتماعی به راه‌حل فعال‌سازی شما، راه عالی دیگری برای ساده‌سازی فرآیند شخصی‌سازی برای نمایندگانی است که به دنبال توزیع سریع رهبری فکری هستند.

۱۱. تجربه مشتری خود را بالا ببرید

نباید تعجب آور باشد که تجربه مشتری عوامل موثر در عملکرد فروش است. وقتی مشتریان در تعامل با کسب و کار شما، چه در وب، چه در نتیجه یا فرآیندهای فروش خاص، با مشکل مواجه شوند، تمایلی به خرید راه حل شما ندارند.

بنابراین، سرمایه گذاری در تجربه مشتری استثنایی تنها می تواند عملکرد فروش را افزایش دهد. مهم است که به یاد داشته باشید که نمایندگان منفرد فقط می توانند جنبه های یک به یک تعامل مشتری را کنترل کنند – ارتقاء کل تجربه مشتری شما مستلزم همسویی با بازاریابی، موفقیت مشتری و سایر تیم های مجاور فروش برای ایجاد تعاملات سازگار و آسان در سراسر چرخه عمر مشتری است.

۱۲. هر کانال را فعال کنید

شما هرگز نمی دانید خریدار بعدی شما کجا را ملاقات خواهد کرد، بنابراین از هر کانال فروش در دسترس شما استفاده کنید. این می تواند به معنای ایجاد و استفاده از یک حرکت شریک فروش باشد. اما همچنین می‌تواند به معنای کاوش جواهرات پنهان باشد، مانند رویدادهای صنعتی فوق خاص یا آن پلتفرم اجتماعی جدیدی که شما آن را حذف کرده‌اید.

همانطور که کانال‌های جدید را کشف می‌کنید، حتماً آموزش، محتوا و راهنمایی در مورد چگونگی به حداکثر رساندن هر کدام از آنها را به نمایندگان ارائه دهید. سفارشی‌سازی پیام‌ها، معرفی بازی‌های فروش خاص، و متناسب کردن محتوا با این مخاطبان جدید، تضمین می‌کند که زمین‌های تیم شما در هر کجا که خریداران با آن‌ها روبرو می‌شوند، به‌طور مؤثری فرود می‌آیند.

۱۳. یک شبکه ارجاع قوی بسازید

مشتریان راضی بهترین فروشندگان شما هستند. آنها در حال زندگی، تنفس، مطالعات موردی هستند – و اگر یک شبکه حمایت از مشتری قوی ایجاد کرده اید، می توانید به راحتی از اشتیاق آنها برای محصول خود برای ایجاد تجارت جدید استفاده کنید.

کلید فعال کردن موتور مشتری در وهله اول ایجاد مشتریان خوشحال است. بنابراین با سرمایه‌گذاری تیم‌های پشتیبانی و موفقیت مشتری خود شروع کنید تا اطمینان حاصل کنید که آنها آنچه را که برای ارائه تجربیات مشتری استثنایی و افزایش نرخ حفظ نیاز دارند، دارند. با گذشت زمان، شما مجموعه ای از انجیلیان خواهید ساخت که از صحبت کردن با افراد احتمالی از طرف شما خوشحال خواهند شد.

۱۴. افراد خود را در اولویت قرار دهید

کارمندان ناراضی به سختی می توانند پرفروش باشند. همانطور که برای افزایش عملکرد فروش در تیم‌های خود تلاش می‌کنید، هرگز افرادی را که همه چیز را ممکن می‌سازند، از دست ندهید.

از به رسمیت شناختن کارمندان گرفته تا مزایا و مزایای بیشتر، اینکه افراد خود را در اولویت قرار دهید یا نه، موفقیت شما را در دراز مدت تعیین می کند. و اگر مطمئن نیستید که کارمندان چه احساسی دارند، به سادگی از آنها بپرسید! گوش دادن به بازخورد آنها و ترکیب آنها تضمین می کند که با راه اندازی استراتژی های جدید و ورود به بازارهای جدید، از حمایت مشتاقانه آنها در طول مسیر برخوردار شوید.

۱۵. گرسنه بمانید

فرض کنید که چهارده مرحله فوق را دنبال کرده اید و عملکرد فروش خود را به طور سرسام آوری مشاهده کرده اید. اگرچه ممکن است وسوسه انگیز باشد که از موفقیت خود لذت ببرید، اما باید مقاومت کنید. رقبای شما درست پشت سر شما هستند – و منتظر هستند تا شما از خود راضی شوید.

همیشه به دنبال راه های جدیدی برای نوآوری در محصول خود باشید و مشتریان خود را شگفت زده و خوشحال کنید. در دنیای پرشتاب فروش مدرن، این تنها راه برنده شدن است.

موفقیت فروش خود را تضمین کنید

عملکرد فروش بهتر یک ماراتن است، نه یک دوی سرعت. با سرمایه گذاری بر روی توانمندسازی، تجربه مشتری، همسویی متقابل عملکردی و فرهنگ شرکت، می توانید موفقیت در دراز مدت را تضمین کنید.

شرکت مشاوره کسب و کار آکو میتواند راهنمایی مناسب برای رشد کسب و کار و افزایش فروش خود  شما باشد:

راه های ارتباط باما:      ۰۹۰۲۲۰۴۸۵۷۵     اینستاگرام     واتساپ      سایت